حرف دل

ساخت وبلاگ
ای عشقمن از تو هیچ سود ندیدم در زندگی ام حتی آن عشق هایی که دردشان هم شیرین است. که تو چون تیغ روحم را خراش دادی بریدی عمیق بریدیروحم از حال رفته دیگر خون احساسی در رگش جاری نیست. چشمهای روحم دنیا را حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 42 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:02

چه کنم ؟؟؟
تو میدانی؟
تو چطور؟ تو که خودت را پشت آن پیراهن سفید قایم کرده ای؟
نظر تو برایم از همه کسانی که این جلو ایستاده اند مهم تر است
با منی یا که بی من؟
_ دلم میخواد فقط یک لحظه پرده از جلو آینده بره کنار و ببینمش

حرف دل...
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 33 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:02

انگار این وبلاگ شده قبرستون روایط عاطفی من ...هر چند که این تنها رابطه عاطفی نصفه و نیمه من در اوج جوونیم بود. رابطه عاطفی ای که بازم من طرف مقابل رو بیشتر دوست داشتم و اون به گه گاه گفتن جمله دوست دا حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 36 تاريخ : جمعه 21 دی 1397 ساعت: 16:29

به کلی فراموش کرده بودم اینجا رو ...چه گذشته و خاطراتی که تو ذهنم یهو مرور شد ...نوشته های قبلیم نگاه کردم دیدم از مهر سال 95 تا الان دارم تقریبا هر شب کابوس می بینم. تقریبا یک سال و نیمه که شبا خواب راحتی ندارم ...از غم از دست دادن دندونم تا قرصای اعصابی که میخورم...کمتر از یک ماهه دیگه میشه 26 سالم . باورم نمیشه انقد زود رسیدم به این سن ...فک میکردم دهه دو حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 27 ارديبهشت 1397 ساعت: 15:13

یه طوفان یه گردباد میاد و همه ی برگای یه درخت با خودش می بره...اما یه برگ روی اون درخت باقی میمونه...خدا خواست که اون برگ بمونه...اما دل اون برگ پیش دوستای برگی دیگشه که رفتن...سال ها میگذره و برگ همه روزای سخت رو گاهی با لبخندای دروغی گاهی با همهی غم ته دلش میگذرونه...یه روز از همین روزا دل ممی بنده به یه برگ جوون ...اما یه باد خیلی ملایم بعد از ظهر بهاری میاد و اونو از درخت و دلبندش جدا میکنه... اما دل اون درخت پیش دلبند سبزشه ... میره و ...میفته روی زمین تا که جاروی یه رفتگر اونو ببره به دنیای دیگه... مرگ ... _ این برگ حتی از اغتراضش به خدایی که زندگی رو براش اینطور رقم زد میترسه. میترسه که حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : برگ, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 45 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16

باور به بی اختیاری چیزی ست که این روزها جزو عقاید قلبی و ذهنی ام شده ...اختیار چیزی ست پوچ زمانی که محاط در اختیار دیگری باشد...آن دیگری که قدرت اعتراض را ختی از تو می گیرد...هراس از بیان یک اعتراض یعنی همان خفه خون گرفتن ...همه ی دنیا بر یک مدار می چرخد ...صبح ها بلند میشوی تا ببینی که امروزت چطور می گذرد. لابلای زمان های گذرنده در طول روز شاید تصمیمی برای روزهای بعدد بگیری اما باید بدانی که هیچ چیز قطعی نیست... اما مسئله ی دیگری که در این بین مطرح است تقابل دو اختیار است که ای کاش هرگز وجود نداشت...شاید کسی به تصور خود اندیشه کند که من چیزی را اختیار کردم اما باید بداند شاید آن چیز را از حیط حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : اثبات,پوچی,اختیار, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 39 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16

نیارمندم ...نیازمند چیزهایی که از دست رفته اندیا که بهتر بگویماز دستم برده شدندفقط نشستم و گریستم و رفتن را تماشا کردمحتی چیزهایی هستند که نمی توانم امیدوار و دلخوش به بودن همیشه شان داشته باشم. چرا که شاید از من گرفته شوند ...و اما چه دلیل های قانع کننده ی خوبی ...کاش اویی که این همه قدرت داشت نا مهربانی های زندگی را تنها کابوسی برای شب هایمان می کرد تا فقط وحشت و از خواب پریدگی در پی داشت ... نه آزردگی روحی ... + نوشته شده در  ۱۳۹۵/۱۰/۱۶ساعت 2:54  توسط تنهاترین تنها  |  حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : نیازمندم, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 46 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16

یکی دو سه ماهی می شود که زیاد خواب می بینم امااین یک ماه اخیر هر شب خواب می بینم... حتی بعضی شب ها دو خواب متفاوت یا مسائل روز را با هم ترکیب کرده و یک سینمایی در ژانر وحشت می بینم یا که چیزهایی که اصلا در طول روز حتی به ذهنم خطور نکرده اند...مثلا خواب می بینم به جای یک لوکومتیوران میخوام یک قطار را به سمت ریلی که در ابتدای آن یک دره است هدایت کنم... میدانم که با ای سرعت بالا باید خیلی مهارت داشت تا قطار دقیقا روی ریل قرار گیرد...اما سر انجام با همه ی قطار به ته دره ای عمیق که پر از آب است سقوط می کنم...بیدار میشوماحساسم این است که در اعماق آب قوطه ورم... بر روی خودم وزن سنگین قطار را حس می کن حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : خواب,بینم, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 47 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16

راستش یه فکرا و یه تصوراتی تو کلم نشسته ...
شاید بخوام بیام و از پشت سر صدات کنم ...
تو برگردی و مات و مبهوت بهم نگاه کنی ...
منم بغض کنم و بگم خیلی زشتم که اینطوری داری نگام میکنی ...
بگی آخه تو اینجا چیکار میکنی ...
منم بگم اسمم یادت که نرفته به من میگن؟
تو ام با لبخند بگی نجمه ...
_ دیشب سه تا خواب با 3 تا موضوع مختلف دیدم :)

+ نوشته شده در  ۱۳۹۵/۱۰/۲۷ساعت 18:17  توسط تنهاترین تنها  | 
حرف دل...
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : توهمات, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 36 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16

با ماشین حساب حساب کردم که دقیق بدست آورده باشم. نه کم نه زیاد ۹۶ منهی ۷۱ جوابش شد ۲۵الانم که یک ساعت از ۲۰ تیر گذشتهبا این حساب میشه ۲۵ سال و یک ماه و ۸ روز راستی تا بحال دقت کردین یک ماه از عمر تو فصل بهار و تابستون با زمستون و پاییز فرق داره فرقش همون یه روز آخر ماهه که تو نیمه دوم سال نیست میگم خدایا ... تو روزای عمرمون بهمون کم فروشی کردی ... اگه بخوایم روز ۳۰ اسفند رو هم اضافه کنیم میشه جمعا تو هر سال ۷ روز بهمون کم فروشی کردی یعنی یه هفته البته اون یه هفته ام اتفاق خاصی نمیفته ها. فقط یه کم بیشتر درد میکشیم بیشتر میریم تو فکر و ... اینا یهو زد به ذهنم اصلا حرفم چیز دیگه ای بود میخواستم حرف دل...ادامه مطلب
ما را در سایت حرف دل دنبال می کنید

برچسب : دهه,دوم,زندگی, نویسنده : 6thetruthoflifef بازدید : 46 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:16